چه کسی ذهن این دختر جوان را مسموم کرده بود؟

  1. خانه
  2. chevron_right
  3. دپارتمان ها
  4. chevron_right
  5. دپارتمان مشاوره کنکور
  6. chevron_right
  7. تجربیات سینا تهرانی
  8. chevron_right
  9. چه کسی ذهن این دختر جوان را مسموم کرده بود؟
برنامه ریزی ذهن

چه کسی ذهن این دختر جوان را مسموم کرده بود؟


سال گذشته افتخار مشاوره تحصیلی و موفقیت فردی دانش آموز دختر پیش دانشگاهی ای را برعهده داشتم که از کمبود شدید عزت نفس و اعتماد به نفس رنج می برد. او برای خود ارزش زیادی قائل نبود زیرا در محیطی بزرگ شده بود که متأسفانه برایش ارزش چندانی قائل نبودند. پدر و مادر ایشان مشکلات زیادی با یکدیگر داشتند، معلمان مدرسه مدام او را تحقیر می کردند، پدرش او را یک فرزند ناخواسته و کودن می دانست.

این دو کلمه یعنی « ناخواسته و کودن » در ذهن دختر جوان حک شده بود، بطوریکه او در جلسه مشاوره تحصیلی می گفت: « آقای تهرانی! من در تمام دوران کودکی و نوجوانی هر بار که میخواستم کاری را شروع کنم، این افکار در ذهنم تکرار می شد که: «تو اشتباهی هستی، تو کودن هستی . تو ارزش نداری.» من این افکار منفی را باور کرده و با آن زندگی کرده ام. »

خوشبختانه دختر جوان یک حامی خوب داشت ، یعنی خاله نازنینش که باعث شده بود تا دختر جوان علیرغم مشکلات مختلف، تا مقطع سوم دبیرستان در رشته ی تجربی بدون مردودی بالا بیاید. هرچند نمراتش رضایت دستیاران مرا برای ثبت نام وی جلب نکرده بود اما متن تأثیرگذار ارسالی خاله ایشان در بخش توضیحات فرم پبش ثبت نام مشاوره کنکور، باعث شد تا بنده اجازه ی ثبت نام این دانش آموز را بدهم.

به عنوان یک مشاور تحصیلی صرفا وظیفه ام این نیست که به دانش آموزانم مهارت های مطالعه و مدیریت زمان بیاموزم، بلکه می بایست در ابتدا موانع ذهنی موفقیت را از سر راهشان بردارم و از آنها افرادی چندبعدی ، قدرتمند و جسور بسازم زیرا معتقدم اگر در این کار موفق شوم ؛ آنها به بهترین شکل ممکن؛ استعدادهای ناب خود را به معرض نمایش خواهند گذاشت و دست به انجام کارهای بزرگی خواهند زد که از نظر اطرافیانشان غیرممکن به نظر می رسد.

من همیشه دوست دار این بوده ام که دختران و پسران سرزمینم دارای اعتماد به نفس واقعی و خارق العاده ، عزت نفس بالا و قدرت تفکر باشند و بتوانند استعدادهای نهفته خود را کشف کرده و از آن به بهترین وجه ممکن استفاده کنند. به همین دلیل به مرور آن دختر خانم را وارد فاز جدیدی از زندگی اش کردم. او بعد از چند جلسه به این باور قلبی رسید که حضورش در جهان، خواست خداوند بوده است نه پدر و مادرش.

[su_note note_color=”#e4e4e4″ radius=”8″]او متوجه شد که ارزش ما انسان ها توسط آدمها تعیین نمی شود، بلکه توسط خداوند متعال تعیین می شود[/su_note]

ایشان روزی بعد از اتمام یکی از جلسات مشاوره تحصیلی به بنده گفت : « آقای تهرانی من به این نتیجه رسیده ام که به هیچ وجه، اشتباهی نیستم، من تصادفی به این دنیا نیامده ام. خداوند مرا برای تحقق هدفی والا آفریده است و این یعنی من از جانب خداوند تأیید شده ام پس من با ارزش هستم.»

از آن روز به بعد دختر جوان مدام از نظر شخصیتی تکامل می یافت. دختری که اجازه می داد تا هرکسی که از راه می رسد، روحیه اش را تخریب کند حالا به دختر قدرتمندی تبدیل شده بود که نگرش جدید و مثبتش روحیه افرادی که تلاش می کردند تا با طعنه هایشان ذهن او را درگیر کنند بهم می ریخت.

خوشبختانه دختر جوان با قبولی در رشته دندانپزشکی دانشگاه شهیدبهشتی خانواده ی خود را حسابی غافلگیر کرد. روزی که والدین او برای قدردانی نزد بنده آمده بودند، پدر ایشان گفت: « آقای سینا تهرانی دختر من که توانایی قبولی در چنین رشته و دانشگاهی را نداشت، او این موفقیت را مدیون توانایی های شما و گروهتان است! »

بنده عرض کردم : « درست است که مشاوره ها و راهکارهای ما کاملا علمی و هوشمندانه است اما بر روی دانش آموزی که اعتماد به نفس و عزت نفسش را از او گرفته اند به این سادگی ها جواب نمی دهد. من فقط این دو گوهر گرانبها را که شما از فرزندتان دریغ کرده بودید به او برگرداندم. بنابراین کار اصلی را فرزندتان انجام داده است، لطفا ایشان را دست کم نگیرید او خیلی با استعداد و خلاق است و قطعا در آینده با موفقیت های بیشتری شما و همسرتان را غافلگیر خواهد کرد. »

با کسانی که تلاش می کنند تا ذهن ما را مسموم کنند چگونه رفتار کنیم؟
ما باید اینرا بدانیم که هرگاه کسی بخواهد با ایمان قلبی خود کاری را به انجام برساند، همیشه کسانی هستند که با گفته هایشان ذهن او را مسموم می کنند. اکثر اوقات آنها قصد بدی ندارند، بلکه فکر میکنند به خیر و صلاح شما صحبت میکنند. آنها به شما گوشزد میکنند که چرا نمیتوانید آن کار را به انجام برسانید.
مثلا میگویند: «برادر یا خواهر من هم همین کار را انجام داد و شکست خورد! یا حتی خود من بارها در کنکور سراسری شرکت کردم اما نتوانستم در رشته و دانشگاه دلخواهم قبول شوم. »

تمام صحبتهای این افراد چه از سر دلسوزی باشد و یا از سر حسادت و کینه، یک پیام مشترک برای شما دارد و آن اینکه از نظر آنها؛ هدف شما غیرممکن است.

اما پاسخ شما به آنها باید این باشد :

[su_quote]این رؤیای من است نه شما ، خداوند وعده تحقق این رؤیا را در قلب شما قرار نداده است، بلکه او وعده تحقق آن را تنها در قلب من قرار داده است.[/su_quote]

بنابراین هرگز اجازه ندهید حرفهای منفی دیگران سرنوشت شما را محدود کند. جنگ واقعی در درون ذهن شماست. اگر شما در ذهنتان خود را ببازید، در دنیای بیرون نیز قطعا خواهید باخت. به همین دلیل باید به کمک یک متخصص تمام ویروسهای نرم افزار ذهنتان را که مانع پیشرفت تان هستند شناسایی کرده و آنها را حذف کنید.مهم نیست کدام مشاور تحصیلی یا متخصص برنامه ریزی ذهنی قرار است اینکار را برایتان انجام دهد! بلکه مهم این است که شما برای تغییر وضعیت موجود زندگی تان کاری بکنید! فراموش نکنید تا زمانیکه تغییرات سازنده را آغاز نکنید، اتفاقات مثبتی در زندگی تان نخواهد افتاد. فقط مراقب باشید که متخصص یا مشاوری که انتخاب می کنید خودش فرد موفقی باشد وگرنه ممکن است سرنوشت زندگی شما را به خطر بیاندازد.

گاهی بد نیست برای رسیدن به آن یک کودک شوید
به رفتار کودکان دقت کنید، تماشای شور و اشتیاق آنها برای زندگی بسیار جالب است. آنها رؤیاهای بزرگی دارند. اگر از آنها بپرسید که وقتی بزرگ شدید می خواهید چکاره شوید، اغلب می گویند : یک پزشک ، مهندس ، خلبان ، خواننده ، فوتبالیست و حتی رئیس جمهور .
کودکان به هیچ وجه احساس حقارت و ناتوانی نمیکنند و باور دارند که قادر به انجام هر کاری هستند. دلیل این شور و اشتیاق وصف ناپذیر آنها این است که به تازگی از جانب خالق پای به این کره خاکی گذاشته اند. هنوز ذهن آنها به محدودیت هایی که محیط زندگی و اطرافیان برایشان ایجاد کرده اند، آلوده نشده است. اما وقتی با گذشت زمان، ذهن شان به تدریج توسط جامعه برنامه ریزی مجدد شود، اطرافیان به آنها گوشزد میکنند که قادر به انجام چه کارهایی نیستند. معلم ریاضی به آنها میگوید: «تو به اندازه کافی خوب نیستی. تو بی استعدادی ! یا حتی پدر و مادر فرزند خود را کودن خطاب می کنند . »

این اتفاقات باعث میشود که ذهنیت آنها نسبت به هویت حقیقی شان تغییر کند در نتیجه کودکان هرچه بزرگتر می شوند از رؤیاهای بزرگ خود، بیشتر فاصله می گیرند تا جایی که با خود می گویند : «من هیچوقت نمیتوانم کار بزرگی را به انجام برسانم، من بااستعداد نیستم. من فقط یک انسان متوسط هستم.»

در چنین شرایطی باید از خود بپرسیم واقعاً چرا من اینگونه می اندیشم؟ چه کسی ذهن مرا اینگونه برنامه ریزی کرده است که فردی متوسط باشم؟ چه کسی ذهن مرا اینگونه برنامه ریزی کرده است که دست از رؤیاهایم بکشم؟ این افکار محدود از کجا نشأت گرفته اند؟ آیا احتمال دارد که این ذهنیتهای محدود و منفی از محیطی که در آن بزرگ شده ام به ذهن من القا شده باشند؟

شاید داشتن چنین زندگی محدودی برای اطرافیان شما طبیعی باشد، شاید افراد خانواده شما ، معلم های مدرسه و حتی مشاور کنکورتان افرادی منفی باف باشند، شاید هیچکدام از دوستان شما رؤیای بزرگی نداشته باشند، شاید آنها هرگز کار بزرگی را در زندگیشان به انجام نرسانند. اما هیچکدام از این موارد، دلیل نمی شود که شما فردی متوسط باشید و زندگی محدود داشته باشید. فقط به این دلیل که اعتیاد به موفق نشدن در خانواده شما امری عادی است، فکر نکنید که اعتیاد شما توجیه پذیر است. خداوند شما را خلق کرده است تا زندگی نامحدود داشته باشید؛ زندگیِ سرشار از آزادی، سرمستی و شادمانی. عظمتی درون شما نهفته است. بنابراین شروع به برنامه ریزی مجدد ذهنتان کنید .

این اتفاقی بود که برای شاگردم رخ داده بود، او در محیطی به شدت منفی بزرگ شده بود. دوران کودکی او با طعنه ها و سرزنش های پدرش سپری شده بود. پدری که مدام او را موجودی ناخواسته و کودن می دانست. همین کار باعث شده بود تا ذهن دختر جوان برای بدبختی، شکست و کودن بودن برنامه ریزی شود، قطعا او با خودش می اندیشیده که زندگی همین است، بچه هایی مثل من تا ابد شکست خورده و بدبخت هستند.

اما او که آمده بود تا تغییر کند به تدریج شروع به تغییر برنامه ریزی ذهن خود کرد. در اعماق وجودش صدایی میگفت: «تو برای بیش از آنچه که هستی خلق شده ای، قرار نیست که تا پایان عمرت در شکست و تاریکی باشی.»

[su_note note_color=”#e4e4e4″ radius=”8″]بذر عظمت درونش شروع به جوانه زدن کرد. او با خود فکر کرد: «شاید جایگاه فعلی من مناسب نباشد، اما قرار نیست همیشه در این سطح بمانم. شاید در حال حاضر شکست خورده باشم، اما من برای همیشه بازنده نخواهم بود. من مخلوق خداوند قادر و متعال هستم.» [/su_note]

با راهکارهایی که ارائه کرده بودم او هر روز تعدادی از افکار منفی خود را از ذهنش پاک میکرد، افکاری که به او می گفتند آینده خوبی در انتظارش نیست. افکاری که به دختر جوان یادآوری می کردند که خنگ است. افکاری که به او می گفتند: «تو نمی توانی موفقیتی در مدرسه داشته باشی ، تو نمیتوانی دستاورد مهمی در کنکور کسب کنی.» به تدریج از ذهن او محو شدند. او تمام این افکار را پاک کرد و با خود گفت: «شاید من راهی سراغ نداشته باشم، اما خداوند راههای بسیاری سراغ دارد. او درهایی را به روی من گشوده است که هیچکس قادر به بستن آنها نیست. او افراد مناسب را در مسیر زندگی من قرار داده و می دهد.»

به دختر جوان آموختم که چگونه ذهن خود را با افکار سرشار از ایمان و امید بمباران کند. در طی چند هفته نحوه تفکر او بسیار بهتر شد. بنابراین او توانست خودش را از آن وضعیت منفی نجات دهد و سطح تفکر خودش را بالا ببرد. 

از شر افکار مسموم و منفی رها شوید
شاید شما نیز همانند این دختر خانم، در محیطی نامناسب بزرگ شده باشید. محیطی که در آن الگوی شما افراد منفی و با اعتماد به نفس پایین یا متوسط بوده اند. اما هرگز فکر نکنید که شما هم باید ادامه دهنده راه آنها باشید. خداوند از شما میخواهد محدودیت ها را کنار بگذارید. به این منظور ابتدا باید از شر آن افکار مخرب ویروسی خلاص شوید و آنها را از ذهنتان پاک کنید. اگر شما بتوانید ذهنتان را از نو برنامه ریزی کنید، تمام محدودیتها و کمبودها را کنار میزنید و فراوانی و ثروت را وارد زندگیتان خواهید کرد. ذهن خود را از هرگونه افکار منفی پاک کنید و آماده دریافت لطف و رحمت خداوند باشید، قطعا خدای متعال افراد مناسب را برای کمک به شما در سر راهتان قرار خواهد داد.

آیا شما اجازه میدهید حرفهای منفی دیگران توانایی های عظیم شما را محدود کند؟ چرا شما همانند این دختر نازنین حرفهای منفی دیگران را نشنیده نمی گیرید؟

[su_note note_color=”#f7ebeb” radius=”8″]فراموش نکنید که حرف آخر را خداوند می زند نه مردم! او هرگز وعده ای به شما نمیدهد و رؤیایی را در قلب شما قرار نمیدهد، مگر اینکه بداند شما قادر به انجام دادن آن هستید.[/su_note]

تمام گفته های افراد منفی باف را از ذهنتان پاک کنید. گفته های ناامید کننده را پاک کنید. گزارشهای منفی را نادیده بگیرید. چه کسی گفته است شما نمیتوانید موفق شوید؟ چه کسی گفته است شما دانش آموز یا دانشجوی ضعیفی هستید؟ چه کسی گفته است شما به اندازه کافی باهوش نیستید؟
من به شما اطمینان میدهم چنین کلماتی هرگز از جانب خالق شما نیستند. اینها تنها افکاری ویروسی هستند که ذهن شما را مسموم کرده اند.

هرگز اجازه ندهید کسی برای شما در زندگی حد و مرزی مشخص کند. شروع به برنامه ریزی مجدد ذهنتان کنید. در تمام طول روز به گفته های پروردگارتان درباره خود بیندیشید. با خود بگویید:

«من برای زندگی در این دنیا انتخاب شده ام، من سالم هستم. من با استعداد هستم. من باارزش هستم. روزهای خوب و باشکوهی در انتظار من است.»

اگر شما به این گفته من عمل کنید، من باور دارم که هر فکر و ذهنیت محدودی که شما را از پیشرفت باز داشته است، از ذهن شما پاک میشود و شما دست به هر کاری که بزنید، چیزی جز ثروت و موفقیت نصیبتان نمیشود.

 

نویسنده : سینا تهرانی مشاور تحصیلی و علوم موفقیت فردی و تجاری

 


[maxbutton id=”1″]

 

نتیجه‌ای پیدا نشد.
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
question