به آن خانم گفتم: پس ۲۰ سال است که مادرتان را بخشیده اید؟

  1. خانه
  2. chevron_right
  3. دپارتمان ها
  4. chevron_right
  5. دپارتمان مشاوره روانشناسی
  6. chevron_right
  7. مطالب روانشناسی
  8. chevron_right
  9. خشم
  10. chevron_right
  11. به آن خانم گفتم: پس ۲۰ سال است که مادرتان را بخشیده اید؟

این تمرین ساده براحتی می تواند انرژی خشم های پنهان شما را تخلیه کرده و لذت زندگی واقعی را به شما بچشاند. لطفاً یکبار آن را امتحان کنید.

چرا این خانم ۴۷ ساله از زندگی خود لذت نمی برد و مدام احساس رنج و عذاب می کرد؟

روزی در سمینار روشهای غلبه بر خشم در یک دانشگاه، از اساتید و دانشجویان شرکت کننده خواهش کردم تا از احساسات خود بنویسند. از آنها خواستم، مخصوصاً روی نکات منفی ای که حس می کنند، تمرکز داشته باشند، این حس می تواند در مورد هرچیزی یا هرکسی باشد که در زندگی روزمره آنان مانند کلاس ها، نمرات، روابط، خانواده، وضع مالی و … وجود دارد.

بعضی از دانشجویان بلافاصله شروع به نوشتن کردند، در حالیکه دانشجویان دیگر گله داشتند که ” آقای سیناتهرانی ! ما چیزی برای نوشتن نداریم زیرا هیچ حس منفی ای نداریم و حالمان کاملاً خوب است.”

آنها را تشویق کردم که به هر شکل ممکن سعی خود را بکنند و بیشتر بر روی احساساتشان متمرکز شوند. جالب بود که بعد از چند دقیقه، دانشجویان با احساسات خشمگینانه، برگه های کاغذ را یکی پس از دیگری پر می کردند. پس از ۲۰ دقیقه از آنان خواستم که از نوشتن دست بکشند. سپس پرسیدم چه احساسی دارید؟

خانم جوانی که در ابتدای کار، میلی به انجام این تمرین نشان نمی داد، گفت: ” آقای سیناتهرانی در مورد مادرم و یکی از هم اتاقی های خوابگاه، خشم خود را نوشتم و اکنون احساس می کنم از نهایت خشم دارم منفجر می شوم! نمی دانم این احساس از کجا آمده است اما حس وحشتناکی دارم، تا چند دقیقه پیش حالم خیلی خوب بود اما اصرار شما به نوشتن خشم هایمان، حالم را به شدت بد کرده است.”

سایر دانشجویان کلاس نیز خبر از حالتهای مشابهی می دادند. برخی احساس می کردند که آسوده شده اند و چشم بعضی ها نیز پر از اشک بود. بیشتر آنان از این شگفت زده شده بودند که چقدر این تمرین ساده در نفوذ به زندگی عاطفی آنان، قدرتمند عمل کرده است.

روزی خانم ۴۷ ساله ای که مدت ۷ سال بود، بدون آنکه از همسرش طلاق بگیرد، از او جدا زندگی می کرد، برای شرکت در جلسات آموزشی مدیریت ذهن نزد من آمده بود. او اظهار می داشت که ” آقای سینا تهرانی ، ۲۵ سال قبل من با اصرار و فشاری که مادر مرحومم آورد با مردی ازدواج کردم که حقیقتاً هیچ علاقه ای به او نداشتم او ۲۰ سالی از من بزرگتر است. من در این مدت هیچ لذتی از زندگی ام نبرده ام و مدت ۷ سال است که به درخواست من و بصورت توافقی جدا از یکدیگر زندگی می کنیم زیرا او دوست نداشت مرا طلاق بدهد.

 

از آن خانم خواستم تا همانند آن دانشجویان خشم های خود را بر روی کاغذ بنویسد ، سپس به ایشان گفتم: “شما مادر مرحومتان را به علت اجبارکردن شما برای ازدواج با همسرتان بخشیده اید؟ “

آن خانم پاسخ داد: “بله مادر من ۲۰ سال است که به رحمت خدا رفته و من بعد از مرگش او را بخشیده ام و دیگر هیچ گله ای از او ندارم.”

مجدداً پرسش خود را تکرار کردم: ” آیا شما اطمینان دارید که مادر مرحومتان را بخشیده اید؟ “

و آن خانم با لحنی عصبانی گفت: ” بله جناب سینا تهرانی ، عرض کردم ، ۲۰ سال است که او را بخشیده ام “.

سپس به او گفتم: ” لطفاً جملاتی را که در مورد خشم هایتان بر روی کاغذ نوشته اید با صدای بلند برایم بخوانید.”

و آن خانم شروع به خواندن جملاتش کرد: “مسبب همه بدبختی ها و زجرهایی که در زندگی کشیده ام، مادرم است. اگر می توانستم بجای خداوند او را عذاب دهم بارها زنده اش می کردم و او را در آتش می سوزاندم و صدها بار این کار را تکرار می کردم و … “

صحبتهای آن خانم را قطع کردم و گفتم: ” شما که فرمودید ۲۰ سال است مادرم را بخشیده ام”

نمی خواهم آن خانم را به دروغگویی متهم کنم، نه به هیچ وجه . بلکه می خواهم به موضوع بسیار مهمی اشاره کنم که می تواند زندگی های زیادی را از ورطه نابودی نجات دهد و آن موضوع این است که :

متأسفانه وقتی از مردم در مورد خشم هایشان سوال می کنید ،آنها به مواردی اشاره می کنند که صرفاً در فکرشان است. اما وقتی به آنها می گویید که خشم هایتان را بر روی کاغذ بنویسید، آنها از خشم هایی که سالها در دلشان بوده سخن به میان می آورند. خشم هایی که چون احساس بدی به آنها می دهد، عمداً کنار گذاشته اند و نمی خواهند کاری به آن داشته باشند. اما باید بگویم که همین خشم ها هستند که می توانند، لذت زندگی دلپذیر و شاد را از شما بگیرند و عمر با ارزش شما را به نابودی بکشانند.

یادتان هست در ابتدای تمرین من با دانشجویان، برخی از آنها در ابتدا گفتند که هیچ خشمی ندارند، بله آنها درست گفته بودند، زیرا در فکرشان هیچ خشمی وجود نداشته اما وقتی بیشتر فکر کردند و به درون خود رجوع کردند، از زخم هایی سخن گفتند که مدتهاست در دلشان رخنه کرده است اما عمداً آنرا کنار گذاشته بودند. همانند آن خانم که فکر می کرده مادرش را بخشیده است اما در دل خود اینکار را نکرده بود. زیرا وقتی اقدام به نوشتن خشم هایش کرد، در اولین جملات، به خشم واقعی خود از مادرش اشاره کرده بود. در واقع خشم مثل مهمانی است که نمی خواهد به همین سادگی ها از منزل میزبان بیرون برود و به همین دلیل در لایه های زیرین ذهن ما انسان ها جا خشک می کند.

به عنوان یک متخصص باید هشدار بدهم که اگر امروز با خشم خود برخورد نکنید، همانند این خانم، سالها خشم های خود را با خود به همراه خواهید داشت و همان کاری را می کنید که سخت تلاش کرده اید تا آنرا انجام ندهید، یعنی غضبناک می شوید و سالها زندگی خود را به جهنمی دردناک تبدیل خواهید کرد.

در مورد این خانم نیز با شناسایی عمیق و دقیق خشم هایی که سالها در دل او رخنه کرده بودند و ارائه راهکارها و تکنیک های غلبه بر خشم، احساس آرامش و راحتی در چهره او نمایان شد.

او بعد از گذشت چند جلسه گفت که حالا دیگر حقیقتاً مادرش را بخشیده و قبل از آمدن به دفترم بر سر مزار او رفته و خیرات داده است. همچنین بدون آنکه بنده توصیه ای در خصوص شوهرش به او داشته باشم،با همسرش تماس گرفته و به او پیشنهاد داده که مجدداً در کنار یکدیگر زندگی کنند و جالب است که همسر او نیز گفته است که مدتها منتظر چنین لحظه ای بوده است.

در واقع مشکل آن خانم، همسرش نبود. زیرا بعد از رفع خشم ایشان، وی اعتراف کرد که آن مرد هیچگاه نمی دانسته که این خانم به زور مادرش با او ازدواج کرده است. از طرفی شوهر وی در زندگی هیچ چیز برایش کم نگذاشته و در تمام سختی ها در کنارش بوده است. در واقع خشمی که آن خانم سالها از مادر خود داشته باعث می شده تا از زندگی خود لذت کافی را نبرد. تصویر خشم از کار مادر به اندازه ای قدرتمند بوده که زن نمی توانسته خوبی های همسرش و نکات مثبت زندگی شان را ببیند او صاحب ۳ فرزند موفق بود که هرکدام از اساتید بهترین دانشگاههای ایران و آمریکا هستند. او همسری مهربان و تحصیلکرده دارد که به اذعان ایشان از درک بسیار بالایی برخوردار است اما این خانم محترم به دلیل خشم پنهان ، چشم خود را بر روی این چیزها بسته بود.

حقیقتاً خشم می تواند به شدت ویرانگر باشد پس به شدت مراقب آن باشید. او هر لحظه در کمین خوشخبتی شماست!

 

question