ماجرای خیانت آقای اسمیت به همسرش دایانا و تهدیدهای نسنجیده فرزندشان

  1. خانه
  2. chevron_right
  3. دپارتمان ها
  4. chevron_right
  5. دپارتمان مشاوره خانواده
  6. chevron_right
  7. برگهایی از جلسات مشاوره خیانت همسر
  8. chevron_right
  9. ماجرای خیانت آقای اسمیت به همسرش دایانا و تهدیدهای نسنجیده فرزندشان

چرا آقای اسمیت با وجود داشتن دو فرزند بزرگ و بعد از ۳۰ سال زندگی مشترک، به همسرش دایانا خیانت می کند؟ آیا آقای اسمیت از ادامه خیانت به همسرش منصرف شده و به زندگی مشترک با او ادامه می دهد؟

آقای اسمیت، ۵۴ ساله و صاحب یک شرکت بزرگ تجاری، در نخستین جلسه مشاوره ؛ مشکل خود را اینگونه تشریح می کند که ” آقای ایروانی ! من دو سال پیش با آنیکا که ۴۱ سال دارد، آشنا شدم. او مدیرمالی شرکت من است. ما خیلی زود به یکدیگر علاقه مند و وابسته شدیم. من حدود ۳۰ سال است که با همسرم دایانا ازدواج کرده ام اما در طی این سالها تفاهم چندانی با او نداشتم. ما یک فرزند پسر ۲۶ ساله و یک دختر ۲۰ ساله داریم. در طول مدت دو سالی که با آنیکا آشنا شده ام، کمک هایی به او کرده ام و تا حد زیادی مشکلات او را مرتفع ساخته ام. آنیکا در گذشته، ازدواج ناموفقی را تجربه کرده و پس از ۴ سال زندگی با همسر سابقش و بدون آنکه صاحب فرزندی شود، از او طلاق گرفته است.”همچنین آقای اسمیت در جلسه مشاور اشاره کردکه از ابتدا علاقه چندانی به دایانا نداشته اما به اصرار پدر و مادرش با وی ازدواج کرده است. آنگونه که از صحبتهای اسمیت بر می آمد، او به شدت جذب آنیکا شده و وابستگی عمیقی به او پیدا کرده بود. لذا این حرفهای او و زیر سوال بردن همسرش امری طبیعی است ” ( به دلیل حفظ حریم خصوصی مراجعین از اسامی خارجی بجای اسامی ایرانی استفاده شده است)

از اسمیت خواستم که از دوست جنس مخالفش ، یعنی آنیکا دعوت کند تا در یک جلسه مشاوره جداگانه حضور یابد تا حرفهای ایشان را نیز بشنوم. خوشبختانه آنیکا در جلسه مشاوره حاضر شد. او در آن نشست گفت: ” جناب ایروانی ! من بعد از جدایی از همسرم ، به شدت احساس تنهایی می کردم و نیاز به یک هم صحبت داشتم، کسی که در کنارم حضور داشته باشد و بتوانم به او تکیه کنم.اما اسمیت به واسطه متأهل بودن و احساس مسئولیتی که در قبال فرزندانش می کند، نمی تواند بیش از این خود را درگیر رابطه با من کند. من هم در واقع از این وضعیت بلاتکلیفی خسته شده ام و اکنون که همسرش همه چیز را در مورد رابطه مان فهمیده است از اسمیت خواسته ام که بین من و او، یکی را انتخاب کند و اگر می خواهد با من باشد، باید سریعاً مقدمات ازدواج مان را فراهم سازد. “

سپس جلسه ای جداگانه با دایانا همسر اسمیت ترتیب دادم . خانم دایانا در جلسه مشاوره گفت: ” آقای ایروانی من از همان روزهای آغازین ازدواج مان هیچ چیز برای همسرم کم نگذاشتم. پدرم تاجر بزرگی است و حمایت های مالی و معنوی او باعث شد تا اسمیت به این جایگاه مالی که اکنون دارد، برسد. اما ظاهرا زیر سر همسرم بلند شده و قصد ازدواج با این زن را دارد. “

دایانا در طی یک سال گذشته از موضوع ارتباط همسرش با آنیکا مطلع شده بود و پسر ۲۶ ساله او نیز در مواردی اقدام به مداخله نموده و با آنیکا برخوردهای تهدیدآمیزی کرده بود و نیز درگیری هایی نیز با پدر خود بوجود آورده بود. متأسفانه این اقدامات نسنجیده نه تنها مانع از ارتباط اسمیت با آنیکا نشده بود، بلکه بیشتر از قبل ، اسمیت را بر ازدواج با آنیکا ترغیب می کرد.

تجربیات من نشان داده است که اکثریت قریب به اتفاق مردانی که اقدام به بی وفایی و خیانت به همسرشان می کنند، حاضر نیستند او را طلاق بدهند و از او جدا شوند. اما اسمیت انگیزه چندانی به ادامه زندگی با همسرش دایانا نداشت. همین مسئله او را در وضعیت بسیار دشواری قرار داده بود. البته در همان جلسه مشاوره ای که با دایانا داشتم، با انجام تکنیک های رفتارشناسی ، متوجه شدم که دایانا نیز در طول زندگی مشترک با همسرش، به علت ضعف در مهارتهای ارتباطی ،رفتار چندان مناسبی با او نداشته است.

خوشبختانه در یکی از جلسات مشاوره و با انجام تکنیک های سایکو برای شناسایی شکافهای عاطفی ، آقای اسمیت، رگ خواب خود را به دست من داد. بنده نیز در طی چند جلسه، از همان ناحیه، مدام فضای ذهنی مناسب را در مورد همسرش دایانا در ذهن ایشان ایجاد کردم. خوشبختانه همانطور که انتظار داشتم آقای اسمیت در یکی از جلسات رفع مشکل، در حالیکه به فکر فرورفته بود، گفت: ” آقای مهدی آریافر! من به این نتیجه رسیده ام که نمی توانم از همسرم جدا شود ، زیرا طلاق دادن دایانا از نظر اخلاقی کار درستی نیست، ضمن آنکه ،اینکار پیامدهای نامطلوبی بر روی من، همسر و فرزندانم خواهد گذاشت. بنابراین تصمیم گرفته ام تا ارتباطم با آنیکا را قطع کرده و به زندگی با همسرم ادامه دهم. “

از دیدگاه دایانا و اسمیت ظاهراً کار من به عنوان مشاور خانواده ، تمام شده بود و آنها بار دیگر زندگی مشترک خود را از سرمی گرفتند. اما هنوز بنده احساس می کردم ، کارم به پایان نرسیده است. من دو کار ناتمام و مهم دیگر داشتم که باید به سرانجام می رسید.

نخست آنکه نحوه رفتار صحیح در روابط زوجین را به دایانا و نیز همسرش اسمیت آموزش دهم تا بار دیگر شکافهای رفتاری موجود، آقای اسمیت را از همسرش فراری ندهد. و از طرفی باید به آنیکا کمک می کردم تا بعد از اتمام رابطه با اسمیت ، شرایط روحی مطلوب خود را بدست آورد و در دام بحران های روحی و عاطفی گرفتار نشود.

لذا از آقای اسمیت خواستم تا هزینه های بازسازی روحی آنیکا را بپردازد تا بتوانم ایشان را نیز به شرایط مطلوب بازگردانم. جالب بود که این خواسته من برای خانم آقای اسمیت عجیب بود. لذا بنده در توضیح علت خواسته خود به ایشان عرض کردم: ” همسرتان باید به اندازه سهمش ، تاوان اشتباه خود را بپردازد.

سپس نگاهی به آقای اسمیت کردم و گفتم: درست نمی گویم آقای اسمیت!!!!!!!!!!!!! و ایشان نیز با تکان دادن سر ، حرف مرا تأیید کردند.

ماجرایی واقعی از مراجعین مرکز مشاوره درس زندگی :
( در این نوشتار به دلیل حفظ حریم خصوصی افراد از اسامی خارجی برای مراجعین ایرانی استفاده کرده ایم)

question