باید اعتراف کنم : افسردگی این خانم، کار مرا دگرگون ساخت

  1. خانه
  2. chevron_right
  3. دپارتمان ها
  4. chevron_right
  5. دپارتمان مشاوره روانشناسی
  6. chevron_right
  7. مطالب روانشناسی
  8. chevron_right
  9. افسردگی
  10. chevron_right
  11. باید اعتراف کنم : افسردگی این خانم، کار مرا دگرگون ساخت

وقتی برای اولین بار کارم را به عنوان یک مشاور خانواده آغاز کردم، تحقیقات زیادی بر روی تغییر روحیه افراد انجام داده بودم. این تحقیقات بیشتر بر روی افرادی بود که در فواصل منظم، دچار افت شدید روحی می شدند. پزشکان معتقد بودند که نظم در حالت تغییر روحیه ، باید با تغییر متابولیکی(یا همان مکانیسم سوخت و ساز بدن) ایجاد شده باشد، اما تحقیقات من نشان می داد که عوامل روانشناسی در بعضی از قسمت های این تغییرات نقش داشته اند.

آن زمان مراجعه کننده ای داشتم که دچار افسردگی شدید شده بود و حتی به قرص های افسردگی نیز که روانپزشکان برایش تجویز کرده بودند، پاسخ مثبت نشان نمی داد. خانمی آرام و نجیب که دست کم ۴۰ سالش می شد. تست های روانشناختی ای که از او گرفتم چیز زیادی نشان نمی داد. او بسیار عاقل و در عین حال بسیار افسرده بود و از صحبت هایش دریافتم که بسیار تنهاست.

آن زمان ابتدای کار مشاوره ام بود و تمام کاری که می توانستم انجام بدهم، این بود که مهارتهای شنیداری و گفتاری ام را بکار ببندم و با او هم صحبت بشوم تا بتوانم به حادثه ای که باعث افسردگی او شده است، پی ببرم.

خوشبختانه در همان جلسه نخست او چیزهایی برایم تعریف کرد که به گفته خودش، تابحال به هیچ یک از پزشکان و روانپزشکان نگفته بود.

او گفت: ” آقای مهدی آریافر ! سال قبل در یکی از شب ها، تک فرزند دخترم را برای استراحت به تختخواب برده بودم. دختر کوچولویم با شیرین زبانی اش چیزهایی به من گفت که فهمیدم شوهرم به من خیانت کرده است و این مسأله موجب شد تا ازدواج مان را برهم بزنم و زندگی ام را خراب کنم. متأسفانه یک ماه بعد از آن اتفاق پدرم از دنیا رفت و با این دو حادثه تلخ ، من از نظر روحی دچار ضربات سختی شدم. “

آن زمان به عنوان یک متخصص تازه کار، خودم هم باورم نمی شد که وضعیت روحی آن خانم بعد از درد و دل کردن با من به گونه معجزه آسایی رو به بهبودی بگذارد. اما چند هفته بعد او در طی تماس تلفنی اعلام کرد که نگرشش را به زندگی به گونه بسیار مثبتی تغییر داده است و از همه جالبتر اینکه همسر او با وی تماس گرفته و از او خواسته است تا اشتباهات او را ببخشد و مجدداً با او زندگی نماید.

بنده همواره قدردان آن خانم هستم زیرا او باعث شد تا مطالعات گسترده ای بر روی روابط زوج هایی که خیانت ، زندگی شان را به چالش جدی کشانده بود، داشته باشم . همچنین او پرسش های زیادی درباره اینکه چرا زنان یا مردان به همسر خود خیانت می کنند و در این موارد چه کاری باید انجام داد، در ذهنم برانگیخت ؛ در نتیجه آن خانم بدون که خودش بخواهد مرا واداشت تا بصورت تخصصی وارد این مسئله شده و به راهکارهای ارزشمندی در راستای بهبود روابط تخریب شده از خیانت همسران دست یابم.

مردم به یکدیگر نیازمندند و من آموخته ام که برای آن اهمیت و ارزش بیشتری قائل شوم. لذا بجای آنکه به مرد یا زنی که همسرش به او خیانت کرده است پیشنهاد جدایی و طلاق بدهم، سعی می کنم تا راهکار بهبود روابطشان را فراهم سازم تا از عواقب بعدی ناشی از طلاق جلوگیری نمایم.

به عنوان یک مطلع معتقدم باید مراقب باشیم تا کسی را طرد نکنیم و نادیده نگیریم. در هنگام وقوع خیانت و یا مشکل در روابط زناشویی مان ، بجای آنکه صورت مسئله را پاک کنیم ، بنشینیم و به بررسی علل وقوع مشکل و رفع آن برآییم. چه بسا ما نیز در وقوع آن خیانت و بی وفایی همانند همسری که به ما خیانت کرده، سهمی هرچند ناچیز داشته باشیم؛ که البته باید بگویم تجربیات من در طی این سالها نشان می دهد که همینطور نیز بوده است و خیانت از بی اعتنایی یکی از زوجین به نیازهای همسرش به وقوع پیوسته است.

 

درس زندگی از تجربیات مهدی آریافر – متخصص ارتباط موثر بین زوجین
با سپاس از همکاری افتخاری ماهان عاشوری از شرکت کنندگان
دوره های آموزشی ” گروه درس زندگی ” برای تنظیم این متن

question