چرا دیگران تصور می کنند شما خوشبخت هستید؛ اما خودتان می دانید این تصوری توخالی است

  1. خانه
  2. chevron_right
  3. دپارتمان ها
  4. chevron_right
  5. دپارتمان مشاوره روانشناسی
  6. chevron_right
  7. مطالب روانشناسی
  8. chevron_right
  9. افسردگی
  10. chevron_right
  11. چرا دیگران تصور می کنند شما خوشبخت هستید؛ اما خودتان می دانید این تصوری توخالی است

چیکا دختری ۲۴ ساله در جلسه مشاوره می گفت: ” آقای مهدی آریافر! من صبحها که از خواب بیدار می شوم، آنقدر می ترسم که نمی توانم از تخت خوابم بیرون بیایم. بیست سال است که در این خانه زندگی می کنم و به همین نسبت، مدت زیادی است که در این تخت خواب خوابیده ام؛ اما ترس به اندازه ای بر من غلبه می کند که قدرت برخاستن و بازکردن در اتاقم را ندارم. بنابراین همانجا می خوابم و درباره مسائل وحشتناک فکر می کنم؛ افکار وحشتناکی که مرا بیشتر از قبل می ترسانند. ”

متأسفانه این ترس تا اندازه ای در زندگی این خانم جوان نفوذ کرده بود که قدرت تصمیم گیری و اعتمادبه نفس او را تا حد بسیار زیادی تضعیف ساخته بود. به عنوان مثال، تصمیماتی از قبیل اینکه: ” امروز چه لباسی بپوشم؟ ” یا ” برای ناهار چه چیزی بخورم؟ ” کاری مشکل و غیرممکن شده بود.

متأسفانه گاه ترس بصورت ترسی مستقیم و وحشیانه ظاهر شده و یا در شکلی خاص از گناه رخ می نماید. یعنی که هر عمل یا غفلت خود را به عنوان علتی برای گناه تعبیر کنید. همانگونه که این نوع دوم از ترس در مورد این خانم جوان نیز اتفاق افتاده بود.

چیکا احساس می کرد که نتوانسته آرزوهای خود را برآورده کند و داد خود را از زندگی بگیرد. او از رضایت کامل پدر و مادر و اطرافیانش اطمینان حاصل نکرده بود. او می گفت: ” آقای مهدی آریافر احساس می کنم اطرافیانم از من راضی نیستند. من هر روز و شب حماقت ها و شکست های زندگی ام را مرور می کنم و گناهان ریز و درشت خود را در ذهنم تصویر کرده و خود را به سبب انجام آنها سرزنش می کنم. ”

ترس های چیکا ناشی از ابتلای او به افسردگی بود. متأسفانه افسردگی یک تنهایی ساده نیست، بلکه در زندان افسردگی، به گونه ای اسف بار تنها هستید. به عنوان مثال شما در جمعی نشسته اید و با دیگران مشغول صحبت کردن هستید و آنها صحبتهایتان را می شنوند اما شما احساس می کنید که گویی بین شما و آنها شکافی عمیق وجود دارد . و یا وقتی با همسر خود همبستر شده و یکدیگر را لمس می کنید، در این تماس هیچ چیز به شما منتقل نمی شود. حتی برقراری رابطه جنسی از سوی همسرتان نیز ، هیچ نوع تماس انسانی را از سد ذهنی شما عبور نمی دهد. حتی اشیای اطرافتان دور به نظر می رسد. زیرا شما در زندان افسردگی گرفتار شده اید.

متأسفانه افسردگی مانند سایه ی تاریک در گوشه های اتاق در کمین شما می نشیند و همیشه در آنجا آماده ی زبانه کشیدن به سمت جلو است تا بلند شود و شما را دربرگیرد. افسردگی سیاهی و خلأیی بی معنا و ناامیدی و یأسی درونی است. دیگران تصور می کنند شما خوشبخت هستید؛ اما خودتان می دانید این تصوری جعلی و توخالی است و یک روز این بالن توخالی منفجر خواهد شد و شما رسوا خواهید شد و گناهتان در معرض دید قرار خواهد گرفت. اما به چه جرمی؟

این را نمی دانید، فقط می دانید که گناهکارید و صدای آنها را می شنوید که از راهروی پایین می آیند تا شما را بگیرند، البته شما تصور می کنید مجازاتتان مرگ است و چه بسا خودتان مأمور اعدام باشید. شما آرزوی مرگ می کنید تا برایتان آرامش به همراه بیاورد اما از مرگ نیز می ترسید؛ زیرا ممکن است چیزی به مراتب بدتر از زندگی کنونی در انتظارتان باشد.

مرگ ممکن است آرامش ببخشد اما این امید که روزی تاوان اندوه وحشتناکی که تحمل می کنید را خواهید داد و قلبتان روشن خواهد شد، از شما دور می سازد. شما از این اندوه با هیچ کس سخن نمی گویید زیرا احساس می کنید گفتن این حرفها باعث خجالت شما می شود.

متأسفانه این مطالب تنها بخشی از وضعیت روحی افرادی است که خودشان قبول ندارند دچار افسردگی شده اند. آنها تصور می کنند افسردگی برچسب زشت و شرم آوری است که اگر آن را پذیرفته و برای درمانش قدمی بردارند، مایه ننگشان می شود. اما اینطور نیست.

متأسفانه بسیاری از مردم بدون اینکه خودشان بدانند سالها افسردگی را با خود حمل می کنند و متوجه این موضوع نیستند که وضعیت روحی بد آنها و عدم رضایت از زندگی ، ناشی از افسردگی شان است و لذا هیچ اقدامی برای درمان افسردگی خود انجام نمی دهند.

این یک واقعیت است که کم و بیش همه مردم در سرتاسر دنیا افسردگی را به درجات مختلف تجربه کرده اند.

تجربه مورد تجاوز جنسی قرار گرفتن در دوران کودکی ، غم از دست دادن عزیزان، اختلافات فکری و اعتقادی در روابط زناشویی، اختلافات در روابط والدین و فرزندان، بروز بیماری های خطرناک جسمی، مشکلات اقتصادی و مالی و تأثیرات منفی آن در خانواده و غیره می توانند به درجات مختلف،انسان را به افسردگی دچار کنند.

افسردگی در همه جا مشاهده می شود و بیشتر مردم با این مشکل مواجه می گردند اما نسبت به آن شناخت کافی ندارند و باید برای غلبه بر آن به آگاهی لازم دست یابند. خوشبختانه امروزه راههای بسیار خوبی برای غلبه بر افسردگی وجود دارد. پس اگر مبتلا به افسردگی هستید سر خود را بالا بگیرید و برای آنکه زندگی بهتری را تجربه کنید، برای درمان افسردگی خود اقدام کنید.

 

 

( در مطلب فوق، به دلیل حفظ حریم خصوصی افراد ، از اسامی خارجی بجای اسامی واقعی مراجعین ایرانی گروه مشاورین درس زندگی استفاده شده است)

درس زندگی از تجربیات مهدی آریافر – مشاور خانواده در خصوص غلبه بر ترس و افسردگی
با سپاس از همکاری افتخاری محمدرضا مشیری از شرکت کنندگان 
دوره های آموزشی ” گروه درس زندگی ” برای تنظیم این متن

question