ماجرای سیما(قسمت دوم): برای موفقیت در کنکور به چه ابزارهایی نیاز دارید؟

  1. خانه
  2. chevron_right
  3. دپارتمان ها
  4. chevron_right
  5. دپارتمان مشاوره تحصیلی
  6. chevron_right
  7. مطالب روانشناسی موفقیت تحصیلی
  8. chevron_right
  9. ماجرای سیما(قسمت دوم): برای موفقیت در کنکور به چه ابزارهایی نیاز دارید؟

آیا می دانید : برای موفقیت در کنکور به چه ابزارهایی نیاز دارید؟

همانطور که در انتهای بخش نخست جلسه مشاوره تحصیلی من و سیما ، دختر هنرمند علاقه مند به رشته پزشکی مطالعه نمودید ( در صورتی که قسمت اول را مطالعه نکرده اید، اینجا را کلیک نمایید)، من از او پرسیدم : آیا به نظر خودت استعداد موفقیت داری؟ که او هم پاسخ داد : بله و من پرسیدم : پس اگر استعدادش را داری، چرا موفق نشده ای؟ که دختر جوان با ناامیدی گفت : “واقعا نمی دانم.”

حال به ادامه گفتگوی من و سیما توجه بفرمایید :

به سیما عرض کردم :  فکر نمی کنی شاید به این علت باشد که هرگز عمیقاً باور نکرده ای که توان انجام این کار ، یعنی قبولی در رشته پزشکی را داری؟

دختر جوان حسابی از حرف من جاخورده بود ، به نشانه اعتراض بلند شد و گفت : شما فکر می کنید در میان صدها هزار شرکت کننده رشته تجربی ، قبولی در رشته پزشکی کار ساده ای است . من بهترین دبیران خصوصی را داشته ام و ساعتهای زیادی نیز درس خوانده ام اما هیچ نتیجه ای نگرفته ام . رقابت در رشته ما کار بسیار سختی است.

مادر سیما که در جلسه مشاوره حضور داشت ، سخنان او را قطع کرد و گفت : آقای دکتر دختر من در ابتدایی و راهنمایی همیشه شاگرد ممتاز بوده است و در سالهای اول دبیرستان نیز معدل خیلی خوبی داشته . او در بهترین مدارس تهران تحصیل کرده اما در کنکور نتیجه خوبی کسب نکرده است.

به ایشان عرض کردم : می دانم ، سیما خانم استعدادش را دارد ، مشکل اینجاست که او یا خودش را باور ندارد یا نمی تواند استعدادش را کنترل کند و یا هر دو ، که در این حالت اخیر اوضاع خیلی بدتر خواهد بود .

متاسفانه باید بگویم استعداد و امکانات به تنهایی برای دستیابی به موفقیت کافی نیستند

من دانش آموزان فوق العاده مستعدی می شناسم که به حاشیه رانده شده اند ، در حالیکه عده ای دیگر با استعداد کمتر ، اما داشتن باور عمیق به تواناییهایشان به دست نیافتنی ترین آرزوهای خود رسیده اند . کلید موفقیت در حداکثر استفاده از تواناییهایی است که با آن به دنیا آمده ایم …

به همین دلیل تعداد شاگرد اول های شکست خورده در زندگی و تحصیل بسیار زیاد است . آنها در مدرسه فوق العاده اند. شاگردان ممتازی می شوند اما بعد از مدتی محو می گردند و هیچ اسمی از آنها نمی شنوید . اما آنها که سر و ته تحصیلات مدرسه را با نمرات پیش پا افتاده و به زور سمبل می کنند، در نهایت مشاغل خارق العاده ای دست و پا کرده و سرنوشت خوبی برای خود رقم می زنند.

سیما گفت : جناب سینا تهرانی ،حرفهای شما سر زخمی را باز کرده است که فکر می کردم که مدتهاست خوب شده است . من هم از آن دست آدمهایی هستم که به حاشیه رانده شده اند. در دوران مدرسه موفقیتهای چشمگیری داشتم . اما بعدها وقتی پا به دنیای واقعی گذاشته و خواستم  در صحنه رقابت واقعی ، خودی نشان دهم بطور اسفناکی شکست خوردم.

به او عرض کردم : به عنوان یک متخصص مهارت های ارتباطی و آموزشی که در ایران بیشتر به عنوان مشاور تحصیلی مرا می شناسند ، معتقدم که داشتن استعداد فراوان ، گاهی نوعی معلولیت به حساب می آید . البته استعداد لازم است ولی کافی نیست. در مدرسه شاگرد با استعداد ، بی دردسر موفق می شود . اما وقتی شانسش را با حرفه ای ها در کنکور امتحان می کند و برای اولین بار شکست می خورد، چون آمادگی ندارد، نمی تواند از عهده آن برآید.

در این موارد اغلب کاملاً خودش را می بازد و با گرفتن بهترین دبیران خصوصی و صرف هزینه های گزاف سعی می کند مجدداً بخت خود را برای قبولی در کنکور بیازماید اما باز شکست پشت سر شکست زیرا او مدیریت استعداد و مهمتر از آن تقویت سایر ویژگیهایی که در شرایط حساس ، حتی از آن استعداد هم حیاتی تر هستند را یادنگرفته است . در طی سالها تجربه کار با رتبه های برتر کنکور دریافته ام که آنها تسلط و باور خاصی بر روی توانمندی های خود دارند .

به سیما گفتم : فرض کن دو روز دیگر زمان برگزاری کنکور فرا برسد و کسی سوالات آزمون را با پاسخ آن در اختیار تو قرار دهد ، آیا این کار تضمین می کند که تو به پزشک موفقی تبدیل شوی ؟

سیما گفت : در اینصورت بسیاری از مشکلاتم حل می شود!

گفتم : شاید، ولی آیا تو را موفق می کند؟ آیا می توانی یک پزشک و متخصص فوق العاده موفقی باشی ؟ یا اینکه تو نیز همانند بسیاری از فارغ التحصیلان رشته پزشکی ، یک پزشک عمومی ساده و یا بیکار خواهی شد.

سیما گفت : واقعا نمی دانم.

به او گفتم : استعداد تو مانند سوالات آزمونی است که به همین سادگی در اختیار تو قرارگرفته است . پس باید بتوانی آنرا مدیریت کنی ، و افزایش و پرورش دهی .

تو نیز همانند بسیاری از دانش آموزان به اشتباه تصور می کردی برای موفقیت در کنکور باید بهترین دبیران خصوصی، بهترین جزوات درسی ، بهترین مدرسه و … را در اختیار داشته باشی اما تو فراموش کرده بودی که برای کسب موفقیت در کنکور

باید هوشمندانه عمل کنی . یعنی بدانی چگونه ذهنت را بسوی موفقیت هدفگیری کنی ، چگونه انگیزه هایت را تا زمان برگزاری کنکور قوی و قدرتمند نگه داری ؟ چگونه برنامه ریزی کنی ؟ چگونه تست بزنی که در تله های اتلاف وقت روانشناسان و طراحان سوالات کنکور گرفتار نشوی ، چگونه بر استرس و ترس خود غلبه کنی تا با آرامش کامل از پس آزمون کنکور بربیایی ، چگونه مطالعه کنی که مطالب درسی تا مدتهای طولانی در ذهنت باقی بمانند ، چگونه استراحت کنی ؟ و از همه مهمتر چگونه همانند افراد پیروز و موفق فکر کنی؟

اینها ابزارهایی است که گمان می کنم تو از آن غافل بوده ای ، درست می گویم ؟

سیما گفت : بله آقای دکتر و همین مرا افسرده می کند.

به او گفتم : برعکس تو باید خوشحال باشی . امروز روز بزرگی برای توست . می دانی چرا؟ چون اولین قدم بسوی موفقیت ، شناخت عوامل شکست در گذشته و آشنایی با ابزارهایی است که تو را به موفقیت می رساند. عامل شکست مانند خاری است که از مدتها پیش در پایت فرورفته .

در واقع این خار آن قدر مدت طولانی در پایت مانده است که دیگر آن را قسمتی از خودت و قسمتی از پایت می دانی . اما حالا می توانی تشخیص بدهی که این عوامل مزاحم در طی این همه سال، فقط خاری بیش نبوده و اکنون می توانی آنرا از پایت بیرون بکشی، خب … باید بگویم که این خبر بسیار خوبی است . مگر نه؟

سیما گفت : به گمانم بله ، منتها به شرطی که شما روش استفاده از این ابزارها را به من نشان بدهید .

به او گفتم : بله حتما . این حتی خیلی ساده تر از آن است که فکرش را بکنی همه ما یک هدف داریم و آن اینکه به دیگران یاد بدهیم که چگونه از ابزارهای موفقیت برای رسیدن به هدف خود استفاده نمایند . صدها هزار دانش آموز هستند که در شرایط عادی رتبه های خوبی در کنکور کسب می کنند اما وقتی رقابت تنگ می شود، وقتی فشار واقعا زیاد می شود، تنها کسانی از اشتباه به دور می مانند که بصورتی هوشمندانه از این ابزارها استفاده می کنند.

نحوه نشستن و حرکات دست سیما در هنگام صحبت کردن نشان می داد که او از یک ترس و استرس درونی شدیدی رنج می برد . لذا به او گفتم : 

به من بگو کی به این نتیجه رسیده ای که در رشته مورد علاقه ات قبول نخواهی شد؟

سیما گفت: در همین چند ماه اخیر.

پرسیدم : دقیقا چه اتفاقی افتاد ؟

دختر جوان آهی کشید و گفت. این آخرین تلاشم برای ورود به دانشگاه بود .خیلی عالی درس خوانده بودم. خیلی هیجان زده بودم اما سر جلسه کنکور به یکباره همه چیز خراب شد…

گفتم : دقیقا چه اتفاقی افتاد؟

دختر جوان گفت : صبح کنکور صبحانه خوبی خوردم و با شور و اشتیاق فراوان با پدرم به سمت حوزه امتحان حرکت کردیم . همه چیز خوب بود به ظاهر هیچ استرسی نداشتم اما وقتی زمان پاسخگویی به سوالات عمومی تمام شد تازه فهمیدم که من اصلا سوالات درس عربی را ندیده بودم و به اصطلاح آنها را فراموش کرده بودم . و در این لحظه بود که همه آرمان های خود را نابود شده پنداشتم.

به او گفتم : خیلی جالب است.

دختر جوان که از حرف من عصبانی شده بود گفت : من به شما می گویم که زندگی ام نابود شده و شما فقط می گویید جالب است؟

عرض کردم : بله، چون آنچه که چند لحظه پیش به آن فکر می کردم را تایید کردی. باخت تو نه به علت بی استعدادی بلکه به علت ترس و استرس بیش از حد بوده است . اگر یادگرفته بودی بر ترس و استرست غلبه کنی سوالات درس عربی را جا نمی انداختی . این ترس و هیجان کنترل نشده تو بوده است که باعث شده سوالات عربی را فراموش کنی . کنکور هم همانند تجارت مستلزم شهامت است . به این شک نکن . پس تو هم باید محاسبه خطر را یادبگیری.

سیما گفت : آقای دکتر نیازی نیست به رویم بیاورید در طی این ماهها نصف وقتم را به این فکر کرده ام که چطور این گند را زدم.

گفتم : آیا از آن به بعد او را دیدی؟

گفت : چه کسی را؟

ادامه دادم : همان شبح ترس و استرس که تو را طلسم کرد.

گفت : طلسم؟ منظورتان چیست؟

گفتم : خب ، از جهتی این همان کاری است که او با تو کرد . او کاری کرد که تو سوالات عربی را فراموش کنی و با اینکارش ذهن تو را شرطی کرد، کاری که خیلی شبیه طلسم کردن است. برای همین به تو عرض کردم تو بر روی ذهنت کنترل نداری و ترس و استرس براحتی تو را تسلیم شکست کرده است.

سیما گفت : بله اکنون که با شما صحبت کردم دقیقاً به این موضوع رسیده ام . من بازی را به اشتباهات بچه گانه خود و عدم اطلاع از ابزارهای صحیح موفقیت در کنکور باخته ام .

 

question