چرا احساس می کنم، این خشم همانند مشتی سنگین به سینه ام فشار می آورد؟

  1. خانه
  2. chevron_right
  3. دپارتمان ها
  4. chevron_right
  5. دپارتمان مشاوره روانشناسی
  6. chevron_right
  7. مطالب روانشناسی
  8. chevron_right
  9. خشم
  10. chevron_right
  11. چرا احساس می کنم، این خشم همانند مشتی سنگین به سینه ام فشار می آورد؟

چرا احساس می کنم، این خشم همانند مشتی سنگین به سینه ام فشار می آورد؟

چه عاملی باعث شد تا لورا احساس کند که خشم مثل، مشتی سنگین روی قفسه سینه او فشار می آورد؟

خانم بسیار مهربانی به نام لورا که در ابتدا برای آموزش رفع استرس و افسردگی خود به گروه درس زندگی مراجعه کرده بود، در نخستین جلسه آموزشی اظهار می داشت که : ” آقای مهدی آریافر ، احساس می کنم که عواطفم سوخته است. صبحها از بیدارشدن هراس دارم و بطور غیرمعمول خسته ام و بیشتر از چندین بار در طی روز بدون هیچ دلیل خاصی گریه می کنم. خشم انگار یک مشت سنگین روی سینه ام فشار می آورد. فکر می کنم افسرده باشم و از شما می خواهم که کمکم کنید تا بدانم برای خارج شدن از این وضعیت و بهتر شدن چه باید بکنم؟ “

بعد از اینکه با خانم مهربان بیشتر حرف زدم، متوجه شدم که اودر وضعیت بسیار غم انگیزی قرار دارد. لورا بیشتر وقتش را صرف مراقبت از تنها فرزندش می کرد که با وجود سن کم، از بیماری قلبی رنج می برد لذا مدت زیادی بود که برای خواست ها و نیازهای خود وقت چندانی صرف نکرده بود. او دوست داشت یک کافی شاپ راه اندازی کند، آدم های تازه ای را ببیند، عصرها در جاده تندرستی باشگاه انقلاب پیاده روی کند،با شوهرش به مسافرت برود. اما زندگی اش را بطور کلی وقف دختر خردسالش کرده بود.

به او گفتم: ” مشکل شما افسردگی نیست، مشکل شما این است که ۱۰۰۰ کیلوگرم خشم در وجودتان انباشته شده است، خشم بخاطر شکلی که زندگی تان بخود گرفته است، خشم بخاطر خوب نشدن فرزندتان و بیشتر از همه خشم بخاطر احساس ناراحتی در دادن اجازه به همه چیز که اینطور خراب شود. به همین دلیل حس می کنید که یک مشت سنگین روی سینه شما فشار می آورد. دلتان می خواهد مشتی به چیزی یا کسی بزنید، اما نمی توانید. ما در ابتدا باید خشم شما را مرتفع سازیم. اگر این خشم پنهان را از وجود شما تخلیه کنیم، آنگاه حالتان نیز بهتر خواهد شد و احساس بسیار بهتری خواهید داشت”

در این لحظه لورا نفس راحتی کشید و گفت: ” آقای آریافر، شما درست می گویید،دلم می خواهد همه انرژی ام را با مشت بر سر کسی خالی کنم . متأسفانه من هیچ وقت نتوانستم به کسی بگویم که چه احساسی دارم و در عوض، احساسات خود را پشت ظاهری از مهربانی ام پنهان کرده ام.”

به لورا عرض کردم: ” بسیار خب،در اولین گام برای درمان خشم تان ، اجازه بدهید از اینجا شروع کنیم که همین حالا، شما درباره مشکل بیماری فرزند خود و هرچیز دیگری که در زندگی تان در مسیر عادی خود نیست، برایم بنویسید.”

سپس ۲۰ دقیقه به لورا وقت دادم تا آنچه که در دل دارد و نه در سر را بر روی کاغذ بنویسد و بعد از او خواستم تا آنچه را که نوشته بدون صدای بلند و تکان خوردن زبان و تنها در دلش بخواند و دور کلمات هیجانی نظیر خشمگین، دلگیر، پریشان، ناراحت و … دایره ای بکشد. در ادامه تکنیک هایی را که برای مهار و غلبه بر خشم بسیار موثر است، با یکدیگر بر روی کلمات هیجانی اجرا کردیم و بعد از او خواستم تا آن نوشته را در زباله دان بیاندازد.

این فرآیند بی درنگ دو چیز را بخوبی مشخص کرد، نخست آنکه او توانست در مدت زمانی اندک و به آسانی مطالب زیادی بنویسد، چون احساساتش زیر لایه ای نازک پنهان بودند و بیشتر مایل بود دور موضوعات دایره بکشد تا دور هیجان ها، و این نشان می داد که او ارتباط با جنبه احساسی شخصیتش را تا حد زیادی قطع کرده بود.

سپس به لورا گفتم: ” این خیلی خوب است، اکنون بخانه بروید و تا جلسه بعدی این تمرین را هر روز ۲۰ دقیقه انجام دهید. به این صورت و با کمک یکدیگر، افسردگی شما را همزمان با خشم نهفته در درونتان مهار خواهیم کرد.

خوشبختانه لورا علاوه بر رسیدگی به بیماری فرزندش، اکنون به کمک دوست عزیزم جناب حمیدایروانی عزیز که خود صاحب چندین کسب و کار موفق در داخل و خارج از کشور است و از مشاورین خوب گروه درس زندگی نیز می باشد، کافی شاپ خود را راه اندازی کرده و گاهی وقت ها برای پیاده روی به باشگاه انقلاب می رود. او با شرکت در کارگاههای آموزشی مهارتهای موفقیت در بازی زندگی بخوبی آموخته است که چگونه و با وجود بیماری دختر نازنیش ، برای خود لحظات شاد و لذتبخشی را بسازد.

 
درس زندگی از مهدی آریافر مدرس مهارتهای زندگی سالم و ترمیم روابط همسران
( در خاطره فوق، به دلیل حفظ حریم خصوصی افراد ، از اسامی خارجی
بجای اسامی واقعی مراجعین ایرانی گروه مشاورین درس زندگی استفاده شده است)

, ,

question